حالم خوبه ها

میزنم میرقصم 

برا خودم چایی گل سرخی دم میکنم 

مطلب میخونم 

طب سنتی نگا میکنم 

با پسرک بازی میکنیم‌

بیرون میریم میخندیم خوشحالیم

به محضی که عن آقا میاد خونه و قدم نحسش رو میزاره تو باری از انرژی منفی با خودش میاره تو 

انگار همه چی ۱۸۰ درجه تغیر میکنه یه دفعه 

کاش نبود اصن 

ریدم به این زندگی 

کاش یه دوس پسر داشتم 

من یه زنم 

نیاز دارم یکی تحسینم کنه .یکی بگه چقدر قشنگم‌چقدر قنشگتر شدم امروز 

یکی بگه حالت چطوره اصن خانوم 

هیکل سکسیم رو تعریف کنه تمجید کنه 

بگه چقدر بهترم از همه 

نمیدونم کاش میشد 

ولی میدونم‌که نمیشه دیگه .....


تا حالا شده به کسایی که بچه ندارن حسودی کنی؟

اره من کردم 

خیلی م حسودی میکنم ...

منی که اون همه بدو بدو داشتم و کلی مشغول کتاب خوندن و آزمایش و فرمول نوبسی و ساخت و ساز الان شدم زندونیه بچه .

هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر اسیری داشته باشه.

میگفتم نهایت تا دوسال چسبیده بهم بعدش میزارمش مهد به کارم میرسم

ولی زرت 

واقعا همه پیش بینی هاتو میریره بهم .

جالبیش اینجاست

جیغ بزنه بد اخلاقی کنه زر بزنه غر بزنه غذا نخوره لاغر باشه وزن نگیره هر کوفتی باشه اولین نگاها به ننه بچست .

بابا به من چه اخه 

پس این بابای الدنگ چی 

الان تنها چیزی که میخوام یه کافه با رفیقامه .

قد خر بخوریم 

غیبت کنیم 

کس شر بگیم بخندیم .

بعدم برم خونه پدر 

رو تخت بیوفتم و یه فیلم خوب ببینم و تمام...

کل خواسته من الان اینه

ولی عوضش ولو شدم رو تخت همزمان به این فکر میکنم تا ۱ و ۲ که این توله بخوابه چجوری تحملش کنم .

تو مرحله از پوشک گیری هستم 

بسی سخت و طاقت فرساست .

بالا صد بار بردمش دسشویی اخر سر هم تو شورتش وسط خونه جیشید .



دیشب رفته بودیم مهمونی .

جدیدا به شوهر همه نظر دارم اِلا شوهر خودم...


دیشب خواب دیدم دارم برای آقای همسایه دلبری میکنم ..
نمیدونم چرا این خواب و دیدم.
میتونه دلیلش این باشه که خیلی قیافه خاصی داره ایشون و جذابه.


یکی دیگه از دلایلش میتونه صدای زیادشون موقع رابطه باشه .دیوارا که نازک،اتاق خوابامون هم بغل هم !بخوام نخوام میشنوم .با این که بندگان خدا موقع عملیات آهنگ میزارن با صدای بلند ولی بازم اخ و اوخ آقای همسایه خیلی بیشتر از خانومشه

.

دلیل دیگش هم میتوته این باشه که پریودم رو به اتمامه و آمپرم رفته بالا


خلاصه دلیل هر چی که هست خوابِ شیرینی بود ...