دل را نگاهِ گرم تو دیوانه میکند..

به انتهای ساعت های پایانی روز نزدیک  می شویم .

پسرک حرف میزند .حرف حرف حرف

و مدام با پاسخ های کوتاه من مواجه میشود .احساس میکنم مفاصل فک  دارند از هم جدا میشوند.

به زور با دست ، چانه ام را نگه میدارم .

یارای جواب دادن نیست .

پس به اِهِم اوهوم هوم بسنده میکنم.

ته مانده ی غذای ظهر  را با بی حوصلگی تمام به خوردش میدم .

بشقاب ها را در سینک انبار میکنم.

به خودم فکر میکنم.

به زندگی ای که میتواستم داشته باشم و زندگی ای که دارم.

میدانم که این فکر ها دیر یا زود از درون نابودم‌ میکنند.

حسادت مثل خوره به تمام جانم افتاده.

پا در راهی گذاشته ام که یارای ترک آن را ندارم .

هم خانه از راه میرسد .

با همان لحنِ طلبکارانه. با نگاهی سرشار از کینه .

گاهی شک‌میکنم 

آیا ارث نداشته ی ‌پدرش را خورده ام یا ...

سعی میکنم فکرم را منحرف کنم .

هوای دلم ابریست .

اشک ها سرازیر میشوند.

با پاستیل های شبه ماری بغض لانه کرده در گلو را قورت میدهم .

گناهم چه بود .

قهر خداست یا عذاب الهی ..

نمیدانم..

.

.

.



نظرات 31 + ارسال نظر
اردیبهشت دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 17:43

خوب گفتین، برم تخمه و پفک بخرم واسه شب


قراره حسابی سنگین باشه

اردیبهشت دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 17:27 http://Ordibeheshttt.blogsky.com

خانم ف عزیز چرا نمی نویسید؟

منتظر پست جنجالی امشب باشید

Lili یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 17:13

۱۲۳ یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 11:39

سلام.آیا این آقای طلبکار درخواست رابطه ی جنسی هم ازتون داره؟

بله

صاد یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 10:48 http://daftar-naghashi.blogfa.com/

لعنتی نمی فهمم این چه باگ لعنتی خلقته که زن را محبت سرپا نگه میداره !

والا به خدا

موج یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 08:46

کلماتت این روزها درد داره ‌ .نمیدونم چیشده فقط امیدوارم هرجا هستی خوب باشی

مرسی عزیزه دلم

bahar یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 08:04 http://man0baharam.blogsky.com

خانوم ف عزیز
اگر مادرت اینا و یا دوستانتون نزدیکن پسرتون رو چند ساعت پیششون بزارید و در هفته یکاریو برا خودتون شروع کنیم
شما قوی هستی ولی قوی تر شو
این هارو یک ادم درهم شکسته داره میگه البته که من خیلی خامم
ولی لیاقت شما خیلی بیشتر ازیناس

ممنونم عزیزم
مادر خواهر هستن ولی درگیر زندگی خودشون
از کسی نباید توقع داشت این روزها

گیل‌پیشی یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 01:39 http://Www.temmuz.blogsky.com

نظر لطفته دوست نازنینم. خوبی از شماست.

Neda یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 00:10 http://Ndflhm.blogsky.com

ای جانم.. راستی تولدت چندمه؟

۲۷

آقای رعد یکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت 00:00 https://iammrthunder.blogsky.com/

امیدوار باشین خانم
به فکر خودتون باشین
نذارین فکر و خیال ذهنتون رو پُر کنه
امیدوارم اوضاع زودی بهتر بشه

ممنونم رعد جان

Neda شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 21:20 http://Ndflhm.blogsky.com

در اوج ناامیدی و تنهایی و البته حس حسادتی که این روزها درونم ریشه دوانده متنتو خوندم..
چقدر حالتو درک میکنم..
کاش مینشستیم کنار هم یه دل سیر گریه میکردیم..
واقعا این حق ما نیست..

گریه زیاد کردیم جذاب خانوم
قراره تولد بگیریم عکسای خوشگل بندازیم بکنیم پا جشمِ ملت

نسیم شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 09:38

امیدوارم حالت بهتر شده باشه دختر مومشکی مهربون
به خدا و عذاب الهی و اینا ربط نداره
همه چیز توی این زندگی شانسه و یه درصدی هم به عقل خودمون بستگی داره
بیخیال
ایشالا این هفته سرزنده و شاداب باشی و به خودت و گل پسر زیبات خوش بگذره

اره قبول دارم
شانس هست تصمیمای هول هولکی خودمم هست
کسی رو نباید مقصر بدونم
فدای تو مهربانو

گیل‌پیشی شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 09:05 http://Www.temmuz.blogsky.com

سلام دوست نازنینم. خوبی
نمیشه گذشته‌ها رو رها کنید و از نو شروع کنید؟ با محبت شاید اخلاقش تغییر کرد.
برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

سلام به روی ماهت
گیل پیشی میدونی تو خیلی دختر خوب و ماهی هستی؟
هر سری من اینجا از ناراحتیم مینویسم تو سعی میکنی یه راهکار برای بهتر شدن زندگیم بدی
دمت گرم خدایی

ملیحه شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 01:27

سلام عزیز دلم،نمیدونم چرا فکر میکنم با اون حرکتی که قراره بزنی،همخونه رو تا حدود خیلی زیادی پشیمون میکنی‌.اگر صلاح میدونی حتما اینکار رو بکن،یوقتایی باید طرف مقابل بفهمه که ممکنه صبرت تموم بشه و همه چی به پایانش برسه شاید بخودش یه تکونی بده.

مطمئنا پشیمون میشه ولی وقتش نشده هنوز :/

سحر به سیرن شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 00:53

به قافیه یه چیز دیگه میخوره ها

قره بالا شنبه 21 مرداد 1402 ساعت 00:18 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

خدا به راه راست هدایتش کنه

گفتنش آسونه که پاشو، خودت زندگیت رو بساز
ولی در عمل سخت ترین کار ممکنه

بله دکی جانم

Nahid جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 23:48

انشاءالله خدا، خودش به شما مادر و زن صبور و توانمند کمک کنه و بهترینها را برات مقدر کنه. هنوز راه درازی تو زندگی درپیش داری. توکل به خدا کن و ناامید نباش.

قوربان شما
ممنونم

بانوی کویر جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 21:32 https://banooyekavir.blogsky.com/

چی میشه گفت ف جانم
تنهایی بهتر از بودن با همراه نامناسب هست
مسیر روشن جلو پات قرار بگیره

مرسی که همیشه دعا و ارزوهای خوب میکنی برام

مرجان جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 18:55

از تروایس خبری نداری؟ کشتنش؟ چون این اواخر یکی تهدیدش میکرد.

خوبه حالش

لیلا جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 17:28

ف عزیز این زندگی نابودت میکنه عزیزم. برو پیش مشاور گلم. خودت رو بیشتر از این عذاب نده

سعیم رو میکنم خودم برم حداقل

سیرن جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 13:52 http://violetta.blogsky.com

قدیمیا یه حرف خوبی میزدن.
می‌گفتن سقف رو تیر نگه میداره، زن رو توجه و محبت..

حرف قشنگی بود

مهدی جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 13:47

شما خیلی خانوم مهربون و سرزنده ای هستین، حتما خوشبخت میشد

مهربون شاید ولی سرزنده گمون‌نمیکنم

طیبه جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 12:26 http://parandehdararamesh.blogfa.com/

مطمئنم یه روز که خیلی دور و دیر نیست خودش پشیمون میشه و از خودش حالش به هم می خوره

پشیمون‌ که میشه حتما
پشبمونش میکنم البته
ولی هنوز وقتش نشده

بیا و دیگه نه ب خودش نه ب رفتار و کردارش فکر نکن
بیا و بگو مریضه اصللاااااا باهاش کنار بیا با اخلاق های گندش تا خودت آسیب نبینی
سعی کن نبینیش فک کن از اول اینطوری بود و خواهد ماند
می‌دونم سخته و من بیرون از گود دارم حرف اضافه میزنم ولی واقعا ناراحت میشم از وضعیتی ک برات درست کرده
بیا و با خودت مهربونتر باش شاید کمتر اذیت شدی عزیزم

همینکار و میکنم عزیزم ولی گاهی دل است دیگر بهانه گیر میشود

اردیبهشت جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 09:06

نگهداری از بچه، اونم به تنهایی، بدون هیچ همراه و حتا حرف محبت آمیزی واقعاااا سخته. مخصوصا اینکه متاسفانه این روزها بچه ها خیلی خوب این بی حوصلگی مادر و پدر رو می‌فهمن.

بعضی آدم ها نه خودشون بلدن زندگی نه میگذارن بقیه زندگیشون رو بکنن.

کاش اگر به هر دلیلی نمیخواد درست بشه و نمیخواد جدا بشه، حداقل به طلاق عاطفی رضایت می داد همخونه! اینجوری هر دوتاتون کمتر عذاب می کشیدین.
در مورد پاستیل ها هم که خصوصی عرض کردم خدمتتون

و پاستیل هایی که تلخی اخر شب رو به شیرینی بدل کرد

سلام جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 07:47

یاد خواهر همسرم افتادم
شوهرش عاشقانه و متعصبانه دوستش داشت و دارد
همین طرز فکر باعث شد که ارتباط خانوادگی را بین خانواده ها هم اینوری و هم اونوری کلا قطع بشود
الان هم هر چه دارند به نام خواهر همسر زده است
در عین حالی که بد اخلاق بود ولی زندگی شون ادامه دارد
الان صاحب چند نوه اند

چه بی خود و عوضی و به درد نخورند امثال این آدم ها

آیدا سبزاندیش جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 07:40 http://sabzandish3000.blogfa.com

نمیشه مشاوره برید؟

نمیاد

مریم جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 00:54 https://dudaimborns.blogsky.com/

قربون صبوریت عزیز دلم. میدونم که چه بار سنگینی روی دوشته، میدونم..
مدام تلاش میکنی تا فکرتو منحرف کنی اما کینه‌ای که به ناحق متوجه تو شده دست از آزار دادن برنمیداره. ف جانم تو مادر خیلی خوبی هستی، همسر خیلی خوبی هستی و انسان خیلی خوبی هستی.

تو هم دوست بسیار خوبی هستی مریمِ نازم

نسیم جمعه 20 مرداد 1402 ساعت 00:09 http://nssmafar.blogfa.com

نکنه میخواد جون به لبت کنه بی درد سر جدا شی

از خدامه
خودش راضی به جدایی نمیشه

کمکی از دست من برمیاد دختر عزیزم؟

از هیچ کس کمکی برنمیاد :(

یه مرد پنج‌شنبه 19 مرداد 1402 ساعت 23:29 http://Whiteshadow.blogsky.com

چه غمگین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد