چو تخت پاره بر موج ، رها رها رها من ...

امروز اول آبانِ
صبح
انرژیم از سر صبح خیلی بالاست .سبک شدم
هر چی اپ بازی آنلاین و چت و این دری وری ها بود رو پاک کردم .حساب هامو پاک کردم .یه سری هارو هم بلاک کردم .
خیلی داشتم زیاده روی میکردم و همه وقت و انرژیم رو به  ف.ا.ک میدادم.

غروب
دست گل رو دوس داشتم .
قدش بلند بود .چارشونه .موهای کوتاه جوگندمی .با یه عینک بزرگ دهه هفتادی ،با پیرهن های چارخونه. صدای جذاب و ش.ه.وت انگیز .
حرفای قشنگی میزد .حال داغونم رو خوب میکرد.

خودش خواست که تموم کنه .
عذاب وجدان داشت
منم داشتم
ولی دلم نمیخواست حال خوبمو خراب کنم باز
ولی اون جرئتش بیشتر بود و یه دفعه ای تموم کرد...
حالم از خودم بهم میخوره .
یه تیکه گوهم
به تیکه گوه که همه فکر میکنن چقدر خوبم ..