عزیزم،
آقا،
پدر ِبچم،
وقتی میای خونه و با اخم و تَخم کیف غذات رو میگیرم .
وقتی چای برات نمیریزم و میگم خودت پاشو بریز.
وقتی میبینی بی حوصله ظرف هارو پرت میکنم تو سینک که صدا بدن ..
وقتی جوابِ سوالتو نمیدم
وقتی میام تو اتاق در رو پشت سرم میبندم ..
وقتی موهامو بی حوصله گوجه کردم پشتِ سرم ..
یعنی بیشتر از هر وقت دیگه ای به بغل شدن به نوازش شدن به بوسیده شدن به ناز شدن احتیاج دارم .
نپرس چته چی شده چرا انقدر عصبانی حالا؟!
فقط لبت رو بزار رو لبام و بغلم کن ...
من رو مثل روزای اول دوس داشته باش لطفا ..
اصلا به خاطر این بغل ادم ازدواج میکنه یعنی بعد از ازدواج از بغل خبری نیست؟ اخه چه فایده...
بعد ازدواج از خیلی چیزا دیگه خبری نیست .
همه شور و شوقش تا یه سالِ اوله
درکت میکنم خانم ف جان.
ولی بهتر نیست مستقیم بهشون بگی؟
گفته ام .ولی کو گوشِ شنوا
میشه ما چهار تا همدیگه رو بغل کنیم و خواهر خواهری باشیم؟
نه نمیشه
خواجه حرم سرا
منم کمبود بغل رو در زندگیمحس میکنم
تو هم بیا بغل خودم
منم مثل شما هستم.
منم بغل کنید
جون.بیا بغلم
نشستم دونه دونه پستا رو خوندم البته که به اخر نرسیدم و تا یه صفحه خوندم
ولی چقدر منی
عزیززززم .....
بیا بغلم