نامه ای به همسر که هرگز نخواهد خواند..


عزیزم،
آقا،
پدر ِبچم،
وقتی میای خونه و با اخم و تَخم کیف غذات رو میگیرم .

وقتی چای برات نمیریزم و میگم خودت پاشو بریز.
وقتی میبینی بی حوصله ظرف هارو پرت میکنم تو سینک که صدا بدن ..

وقتی جوابِ سوالتو نمیدم
وقتی میام تو اتاق در رو پشت سرم میبندم ..

وقتی موهامو بی حوصله گوجه کردم پشتِ سرم ..

یعنی بیشتر از هر وقت دیگه ای به بغل شدن به نوازش شدن به بوسیده شدن به ناز شدن احتیاج دارم .

نپرس چته چی شده چرا انقدر عصبانی حالا؟!

فقط لبت رو بزار رو لبام و بغلم کن ‌...

من رو مثل روزای اول دوس داشته باش لطفا ..

نظرات 6 + ارسال نظر
ایدا سبزاندیش چهارشنبه 20 مهر 1401 ساعت 20:04 http://sabzandish3000.blogfa.com

اصلا به خاطر این بغل ادم ازدواج میکنه یعنی بعد از ازدواج از بغل خبری نیست؟ اخه چه فایده...

بعد ازدواج از خیلی چیزا دیگه خبری نیست .
همه شور و شوقش تا یه سالِ اوله

ژنرال پنج‌شنبه 14 مهر 1401 ساعت 00:09

درکت میکنم خانم ف جان.
ولی بهتر نیست مستقیم بهشون بگی؟

گفته ام .ولی کو گوشِ شنوا

تراویس بیکل سه‌شنبه 12 مهر 1401 ساعت 00:31 https://travisbickle1.blogsky.com/

میشه ما چهار تا همدیگه رو بغل کنیم و خواهر خواهری باشیم؟

نه نمیشه
خواجه حرم سرا

Me دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 23:46 http://Ndflhm.blogsky.com

منم کمبود بغل رو در زندگیم‌حس میکنم

تو هم بیا بغل خودم

تراویس بیکل دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 23:39 https://travisbickle1.blogsky.com/

منم مثل شما هستم.
منم بغل کنید

جون.بیا بغلم

خسته دوشنبه 11 مهر 1401 ساعت 02:24

نشستم دونه دونه پستا رو خوندم البته که به اخر نرسیدم و تا یه صفحه خوندم
ولی چقدر منی

عزیززززم .....
بیا بغلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد