-
حیوانات مزرعه ...
شنبه 5 آبان 1403 11:12
برگشته با اون حالت فرم دستای تخمیش رو به من میگه : از این به بعد خواستین سوغاتی بیارین عقلتون رو به کار بندازین ، ببینید چی میارید ! مگه شمال اصلا انار داره که رب انار میاری ؟ عقلتون چی میگه؟ ای که لعنت به اون پسره عقب افتادت که فکر میکنه اگر واسه ننه مزخرفش سوغاتی نیاره امتیاز اون مرحله رو از دست میده .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آبان 1403 21:33
اگر این رابطه ی جنسی رو از زندگی مشترک حذف میکردیم ، زندگی بسیار زیباتر و راحت تر و دلچسب تر نبود؟
-
برون ریزی ...
پنجشنبه 3 آبان 1403 12:05
یکی از حرکت های به شدت چیپ و بی کلاس که نشون از بیشعوری طرف داره ، اینه که برداری برای قدم نو رسیده یا خونه مبارکی یه بسته شکلات از بقالی سر کوچه طرف بخری و ببری . یعنی دلم میخواد همون لحظه تو سر بکوبونم. به خدا چیزی نیارید سنگین ترین . بسته شکلاتی که عموما حریداری هم نمیشه بلکه لز خونه ای به خونه ای دیگه در رفت و...
-
در سایه نمیر ، اثر گذار باش...
شنبه 28 مهر 1403 15:08
ایرادهای بزرگی دارم ، که نه بر خودم و نه بر دیگران پوشیده نیست.وقتی خوبت رو میگی باید بدت رو هم بگی . خیلی همه رو تحویل میگیرم . مهم نیست طرف سرایدار خونه باشه یا یه استاد قدیمی فامیل باشه یا دوس و آشنا مرد باشه یا زن همیشه تا یکی گفته سلام همچنان گرم و صمیمی برخورد کردم که یعنی فلانی تو کجا بودی که زندگی بدون تو لنگ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 مهر 1403 21:50
احساس میکنم هیچ حرف جدیدی برای گفتن در ضمینه ی کاریم ندارم. کسایی که سال ها بعد از من شروع کردن واقعا کاراشون خوبه و جلوتر از منن. و من فقط در جا زدم یا پس رف داشتم. تصمیم گرفتم اخرین سفارشات روهم بدم و دیگه کار نکنم.
-
چرا واقعا ؟
شنبه 21 مهر 1403 16:53
یکی از سخت ترین کارا برای من گرفتن پول از آشنا و فامیله . حقیقتا روم نمیشه شماره کارت بفرستم پول رو واریز کنه بعد کار رو بفرستم . شعور و شخصیت قائل میشم کار رو میفرستم بعدش انگار نه انگار اصلا به روی مبارکشون نمیارن چرا انقد ملت گاو شدن ولی من همون خر باقی موندم چرا اداپته نمیشم با این جماعت ؟!
-
مغزم درد میکند...
پنجشنبه 19 مهر 1403 22:17
سه تا تخم مرغ رو میشکنم و اماده میزارم رو میز . بهش میگم پاشو بخور ،گذاشتم رو میز . پیژامه پسرک رو با غر های مداومش تن اش میکنم. میگم هیییییییییسسسسسس بسه صدات دیگه رو مغزم داره راه میره . پناه میارم به کارگاه اهنگ شروع کارتون پدینگتون پلی میشه .. حالت تهوع میگیرم در رو پشت سرم محکم به هممیکوبم حوصله ی توضیح این که...
-
به گمانم ذهنیتی که آدمها از خود برای هم به یادگار میگذارند، از همه چیز بیشتر اهمیت دارد؛ وگرنه همه آمدهاند که یک روز بروند...
شنبه 14 مهر 1403 15:30
کاش میشد پروردگار یه جوری میچید که ما اون دوره ی قبل پریود رو نداشتیم .چی میشد مثلا. وقتی که دوران قرمز شروع میشه انگار اون کوه سیاه و زشت و کریه افسردگی وغم یک دفعه از بین میره و ققنوس وار یک آدم جدید نو زیبا شاداب جذاب و همه چی تموم زاده میشه. خدایا خلقتت رو شکر. خوب بدیهیه که الان تو این وضعیتم. فقط افکار پراکنده...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 مهر 1403 19:27
خیلی عصبانیم خیلی زیاد کلافم و احساس درد میکنم تو پای چپم . غذا رو بار گذاشتم و بادموجون ها رو خیسوندم و رفتم باشگاه. برگشتم و کر کثافت شوهر و بچه رو جمع کردن. ناهارشون رو دادم وانداختمشون بیرون. ساعت ۲بود زدم بیرون دنبال کارام و بنزین . کارها انجام شد و بنزین نزده برگشتم دنبال پسرک. موقع برگشت از خطر تصادف حتمی و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 مهر 1403 17:04
بزرگترین خدمتی که به خودم کردم همین دوچرخه سواری تو پارک بود . ایشالا ترسم بریزه باهاش خریدم برم . همچنان چشمای پیرمرد پیرزن های پارک قلمبه میزنه بیرون . چرا انقدر عجیبه براشون ؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 مهر 1403 15:40
مننمیفهمم واقعا برای چی تقی به توقی میشه میرید بنزین میزنید! کدوم قبرستونی میخواید برید هر جا رفتم نتونستم بنزین بزنم چون یه سری خاک بر سره تباه از ترس کونشون شب تا صبح خوابیدن تو جایگاها. بتمرگید سر جاتون دیگه اه از مرگ و عزراییل که نمیتونید فرار کنید.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 مهر 1403 21:36
این مداد دست نگرفتن ِ این بچه هم شدیدا رفته رو مخم . هنوز بعد سه ماه نمیتونه درست دستش بگیره . موندم چه راه سختی رو دارم باهاش برای مدرسه :(
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 مهر 1403 10:57
روز نو شروعی نو شروع دوره ی ده روزه ی تخمی قبل از پریود :( مامان بیا بازی کنیم مامان بیا بازی کنیم برای هزارمین بار :(((
-
برون ریزی های یک مادر پریشان ...
جمعه 6 مهر 1403 12:17
قبله عالم فرزند رو جهت چریدن و پریدن به پارک برده . دستش درد نکنه محبت کرده ،امروز حال ناهار درست کردن نداشتم لذا از سر صبح اعلام کردم که امروز آف هستم و املت نوش جان میکنیم. از این رو رفتن و نان تازه گرفتن ، که مجددا دستش درد نکنه خیر ببینه از جوانی و زندگی . خودم رو تو ایینه که میبینم از حال زار و داغوتم حالم بد...
-
گاو نباشید :/
چهارشنبه 4 مهر 1403 14:08
گاو تر از کسی که سرماخورده و از ماسک استفاده نمیکنه نداریم! گاوتر از اون کسیه که دهنش بومیده و درمان نمیکنه ...
-
گاو نباشید :/
چهارشنبه 4 مهر 1403 14:08
گاو تر از کسی که سرماخورده و از ماسک استفاده نمیکنه نداریم! گاوتر از اون کسیه که دهنش بومیده و درمان نمیکنه ...
-
گرگ وال استریت :)
دوشنبه 2 مهر 1403 12:30
خوب بالاخره دنیا به کام من حقیر هم چرخید و وام درو همسایه ای به نامم درومد. گرچه مبلغ گنده ای نیست ولی خوب بنده هم از صبح شروع کردم به فلانِ گاو زدن . نوش جونم آقا جون خودم از خرج های ماه به ماه زدم تا بتونم یک جا و یک دفعه برداشت کنم. موهامو کوتاه کردم و از کرده ی خودم خیلی راضیم . قیافم نمکی وریزه میزه شد . وقت کف...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 مهر 1403 17:16
نشستم رو نیمکت پارک با خمیازه های مکرر دهنِ خودم و ملت روصاف کردم. مودمپایینه از صبح حوصله پدر پسر رو ندارم . حال ندارم با دوستای پارکیم حرف بزنم.جا به جا میشم. دارم سعی میکنم دلیل کسالتم رو پیدا کنم. شاید کم خوابم، شاید کار زیاد میکنم و استراحتم کمه. احتمالن همین باشه. باید شام بزارم ، نون بخرم، پسرک رو شهربازی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 شهریور 1403 22:34
اومدم مثل بقیه ملت از خودم فیلم بگیرم بزار پیج .حین کار نمیدونم چرا مردم انقدر شیک و خوشگل میوفتن تو فیلم . من چرا انقدر تخمی شدم پس بزرگیه دماغم از نیم رخ خیلی بیشتره متاسفانه غبغب هم کاملا مشهوده . لذا منصرف شدم و قهر کردم باز با خودم . اصن دیگه کار نمیکنم . هیشکی نه خودمو دوس داره نه کارامو..
-
پسری که مرا دوست نداشت ...
پنجشنبه 29 شهریور 1403 21:10
سال ۸۸بود و یاهو مسنجر... چت میکردیم تا پاسی از شب. خوش قیافه بود ، به شدت شوخ طبع و حاضر جواب ، یادمنمیاد چی شد که دیگه پیام ندادیم و تموم شد .تموم شد تا همین دیشب که یه دفعه از خواب پریدم.یعنی نپریدم .بیدار شدم ،انگار یکی بیدارم کرده باشه . معمولا حافظه ی خوبی اصلا ندارم ولی یه دفعه آیدیش یادم اومد. همون لحظه سرچ...
-
مرد ایرونی تکه !
چهارشنبه 28 شهریور 1403 11:59
تا حالا شده ، به عنوان یک مرد ایرانی به جای غر زدن و زر زدن و ایراد گرفتن ، یه تکونی بدین به خودتون و یه کمکی کنید و در رفع نواقص کوشا باشید ؟ به جای بابا منبر رفتن یه حرکتی بزنی و حداقل اون بشقاب تخمه ی دیشبت رو از رو میز برداری؟ خوبه ما هم صبح تا شب ،شب تا صبح غر بزنیم و ایراد بگیریم که چرا این همه کار میکنی ولی باز...
-
نمیدونم چجوری یه سال دیگه رد شد ...
سهشنبه 27 شهریور 1403 16:29
خوب امروز تولدم بود و جز دوست صمیمی و یکی از بچه های بلاکستان هیچ کس تبریک نگفت .علارغم اطلاع رسانی که تلگرام میکنه به دوستان... این یعنی همونطور که من تخم کسی نیستم دیگران هم نباید تخم بنده باشند. و این شعار رو باید سر لوحه زندگی کرد . همون دوستِ بلاگستانی لطف کردن و کادو فرستادن. خوب اول که واقعا جا خوردم و به...
-
حالا یه سال و یه ماه و یه روزه که دلتنگتم....
دوشنبه 26 شهریور 1403 12:41
به گربه جماعت حساسیت دارم ،ولی نمیتونم در برابرشون مقاومت کنم ،بغلشون میکنم و انقد باهاشون ور میرم تا رو پام خوابشون ببره . خیلی خوبن ،بسیار فهمیده و مودب خلاصه که گربه درمانی همانا و سرفه های تنگ همانا شیشه سیتریزین رو سر کشیدم و نتیجه این که تا الان به هنگام نوشتن این پست بسیار خوابم میاد . پسرک رو به همراه پدر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 شهریور 1403 14:43
رژیمم سخته پَر پَر افتادم روتخت گشنمه ولی چیزی که داخل رژیم باشه و حالم رو خوب کنه که بخورم ندارم. مثلا شیرینی شکلات با چایی :( باید دوومبیارم همش یک هفته ست و من تو روز دومم دلم سه پایه گوشی میخواد.بتونم فیلم بگیرم از خودم حین کار ولی پول ندارم یعنی خودمو متنبه کردم تا زمانی که کاری نفروختم از خرید چیزی خبری نیست...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 شهریور 1403 18:03
شنیدن گریه بچه آزار دهندست چه بچه ی خودِ آدم چه بچه ی مردم :/ اینستا یه حرکتی زده اونم اینه که استوری ملت و ریپلای کنی یه چی بگی بقیه هم میبینن!!!این دیگ چه سمیه خدایی!!:(
-
برادرم حجابت !
چهارشنبه 21 شهریور 1403 11:48
بیدار شدم ساعت ۹:۲۰ بود . کورمال کورمال صورت شسته نشسته لباس هامو تن کردم و مَت زیر بغل رفتم یوگا. صندل پوشیدم با جوراب سفید و شلوار کردی سفید وچروک. یه تیپی که اعظم خانوم نظافتچی جلوش لنگ میندازه. طرف لخت با یه بدن ردیفِ بی مو شکم تخت ، همراه با شلوارک داره میدوئه جلوم. بدیهیه که این صحنه برام جذاب و همچنین خارج از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 شهریور 1403 23:06
ریلزهایی که میزارم ۹۰۰تا ویو میخوره ۵۰تا لایک .خوب فلان فلان شده ها میمیرید لایک کنید . واقعا چه آدم های بی خودی شدیم ما.هیچ کاری برای خوشحال کردن اطرافیانمون دوستای راه دورمون غریبه ها نمیکنیم. واقعا راه دوری نمیره، یه خرید کوچیک از یه دوست ما رو ورشکست نمیکنه، من همیشه حامی بودم ، همیشه از همه کس استقبال کردم به...
-
پارک نوشته ها...
دوشنبه 19 شهریور 1403 16:35
جدیدا مد شده شیش هفت تا از این پلیس خوشتیپا اکیپی تو پارک قدم میزنن. نه از این پلیس درپیتاها ، از اون خوباشون :) دقیقا نفهمیدم قضیه چیه ولی تو هر پارکی میریم هستن. نه به حجاب کار دارن نه به دختر پسرایی که والیبال بازی میکنن. خلاصه که موجبات چشمچرانی ما رو فراهم میکنند . تایم نمایشگاه تمدید شده یک ماهی وقت دارم ولی...
-
زندگی با همهی بدیهایش ، یک خوبی دارد که با گذشت زمان ، شخصیتِ دوم آدمهای اطرافت را نشانت میدهد !
یکشنبه 18 شهریور 1403 12:01
به سریالی جدید اومده به نامperfect couple ،شروع خوبی داشت و موضوع فیلم برام جالب اومد. همون زندگی های لاکچری آمریکایی و عروسی کنار دریا و این صحبت ها ، البته این که خانوم کیدمن هم فیلم رو مورد عنایت قرار دادن و کلی پسر خوشتیپ و ددی پولدار هم تو فیلم هست . با یه بازاریاب آشنا شدم و قرار شده کارهام رو بدم دستش و برام...
-
برای یک بار هم که شده ،دنبال چیزهایی که نداری نرو ، از چیزهایی که داری لذت ببر.
جمعه 16 شهریور 1403 23:45
روزهای زندگی یکی پس از دیگری میگذره.مثل هر زندگی دیگه ای بالا و پایین داره ، روزهایی به شدت تخمی و یه روزهایی که در پوست خودت نمیگنجی. مثلااهنگ دینله ماهسون رو پلی میکنی و ریتم میگیری ،انگار که کلی آدم اومدن کنسرت و داری اجرا میکنی. مشگل ارتباط گرفتن پسرک به لطف پروردگار و تلاش های خودم تا حدود خیلی زیادی حل شده الان...