باشد که روزگار بچرخد به کامِ دل …

قیافم شده عین این جوجه های کتک خورده 

داغون له افسرده مستعدِ گریه 

با هر مریضی بچه نابود میشم 

اره همینقدر ضعیفم 

بچه بد مریضه ،سرفه پشت سرفه .

بدتر از اون زخم زبون و نیش و کنایه های پدرش من رو از پا در میاره .

جوری حرف میزنه و سرزش میکنه انگار من زن بابام .

انگار تقصیرِ منه طبق معمول و در انجام وظیفم کوتاهی کردم .

تو اینو نمیدی تو اونو میدی تو اینکارو میکنی تو اونکارو نمیکنی .

وای که میخوام سرم رو به دیوار بکوبم .

سه شبه که نخوابیدم 

دلم نه عیدی میخواد نه پول نه مسافرت نه هیچی 

دلم فقط خواب میخواد 

یه خواب بدون استرس بچه بدون استرس غذای فردا بدون استرسِ از حرفایی مثل وااااای بازم که دراز شدی !

حالم از مامان بودن بهم میخوره .

حالم از مسئولیت و نگرانی بهم میخوره .

دلم میخواد هیشکی نباشم 

نظرات 4 + ارسال نظر
رهآ سه‌شنبه 5 فروردین 1404 ساعت 11:42 http://Ra-ha.blog.ir

بیا بغلم دختر ...
دلم خواست با هم میرفتیم ی کافه‌ای پارکی هر جایی که بچه‌ها نباشن .. ریلکس کنی .. ریلکس کنیم ...

مشگل اینه همه جا هستن بچه ها

تراویس بیکل دوشنبه 4 فروردین 1404 ساعت 09:33 https://travisbickle4.blogsky.com/

عزیزم،بمیرم برات.کاش میشد برات کاری بکنم و کمک ات بکنم.
فقط ازت میخوام صبور باشی،اینم مثل قبلی ها میگذره.

مرسی معرفت

خاموش یکشنبه 3 فروردین 1404 ساعت 23:22

به خدا هممون این روزا رو گذروندیم یا داریم میگذرونیم،
نمیدونم برای من چی شد که بعد از ۱۰ سال زندگی و ۶ سال بچه داری ورق برگشت و همه چیز به نفعم شد. باور کن همسر من حتی تو حالت عادی هم زخم زبون میزد و سرزنش میکرد. چرا بچه غذای تکراری میخوره؟ چرا کارتون تکراری می بینه؟ یه بار دفترچه بیمه اش رو تو ماشین خودمون جا گذاشتم باید میدیدی چیکار کرد!!!
سیاست یاد گرفتم،
سادگیمو نشونش دادم و یا چیزای دیگه ...اما باور کن ورق به نفع من برگشت.
امییدوارم ورق برای شما هم برگرده.

شکرِ خدا
مرسی عزیزم

لیلا یکشنبه 3 فروردین 1404 ساعت 21:07

سلام بره گم شه پدر بچه ولش کن مواظب خودت باش بچه ها تا بزرگ شن خوب مریض میشن تا بعد از اون هم مشکلات دیگشون شروع میشه

تا وقتی ادمو دور از جون شما میزارن تو قبر بچه داستانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد