تنهایی رنج کشیدن ..

از وقتی طفل صغیری بودم‌ از ننه و آقا و خواهر و برادر و بقال و چغال و در و همسایه و آشنا و غریبه دختر خاله پسر عمه همه بهم میگفتم دماغ گنده !


اصلا نقل مجالس بود این دماغ من و اسباب تفریح و سرگرمی و خنده و بذله گویی.


و من چقدر از این قضیه ناراحت بودم و حساس شده بودم .

و البته حساس هستم .


حالا چرا این زد بیرون 

چون که پسرک چند وقتیه مدام میگه دماغ گنده 

و این لفظ رو وقتی میخواد بوسم کنه میاد .


و منی که همه خاطرات تخمی بچگیم برام تداعی میشه ..


نظرات 3 + ارسال نظر
خاموش دوشنبه 25 فروردین 1404 ساعت 21:06

مثل بنده که جلوی سرم خالیه و پوستم خیلی جوش داره، هر چقدر هم رسیدگی می کنم فایده نداره، حالا کسی بهم نگفته اما خودم می دونم اما تاحالا جلوی پسرم نگفتم اما اما اما پسرم بهم میگه کچل جوش جوشی!!!
نظر واقعیشونه کاریش نمیشه کرد.

:

مجید دوشنبه 25 فروردین 1404 ساعت 16:43

اثر چنین زخمهایی همیشه همراه آدم میمونه، پس بهتره باهاشون کنار بیایم

چشم

قره بالا یکشنبه 24 فروردین 1404 ساعت 22:28

دماغ تو کجاش گنده‌س آخه؟
احتمالا دماااااغ ندیدن

شانس مایه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد