حس شگفت‌انگیز و عجیبی‌ست ‏به کسی که رهایت کرده ‏دیگر ‏نه نیازی داشته باشی ‏نه احساسی...

قرص ها رو دارم میخورم 

دکتره کفت که تازه از دو هفته بعد شروع تغیرات رو متوجه میشی و این رو‌هم گفت که ویزیت نتی فایده نداره و باید حضوری تشریف عنم رو ببرم تا اونجا ....


همچنان بی حوصله هستم . به شدت معتاد خواب شدم و نمبتونم به کارهای روزانه ام برسم . حوصله ی بازی با پسرک رو ندارم گرچه هر شب قول میدم از فردا مادر بهتری باشم .


همه چیز زندگی رو دارم هول میدم 

صبح رو‌به شب میرسونم.

وجود یه چیزی تو زندگیم به شدت کمه 

خودمم میدونم چیه 

ولی کاری هم نمیتونم برای پر کردن این خلا انجام بدم..



این سری تصمیم گرفتم قرص هارو قطع نکنم.گور پدر میل جنسی.وقتی هیچ زنانگی و لوندی و زیبایی و‌ظرافتی برام نمونده ...

میخوام چه کار کنم..

همه چیم زمخت و‌مردونه شده ..