یه زمانی که پیر شدیم
سنمون که رفت بالاتره
شاید تو یادت بره
ولی من هیچ وقت یادم نمیره تو روزای اوج جوانی و زیبایی
چقدر دهن کجی و بی محلی کردی بهم
این روزایی که داره میگذره عین فرفره
عمرمونه عزیزم
دیگه برنمیگرده که ابنجوری سر مالِ دنبا داری خودت و جر میدی
با یه مشاور کودک صحبت کردم امروز .
چقدر بعضی ها روان شیوا و آروم حرف میزنن .
ادم لذت میبره
خیلی خوشم اومد
پشت گوشی یه خروار گریه کردم .
ریشه همه رفتارهای اهورت فقط خودم بودم
خاک تو سر من
امروز زدمش
یعنی چند روزه که مدام دارم میزنمش
نمیدونم چرا وقتی بی مهری بی توجهی از سمت باباش میبینم رو سر این بدبخت خالی میکنم .
امروزم بدجور نیشگونش گرفتم
جوری که قرمز و کبود شده .
هر چند وقت یه بار اینجوری میشم
این قضیه زدنش رو خودم تاثیر خیلی بدی میزاره .کل روز دپرس میشم سرم درد میگیره بی انرژی میشم
باید به خودم یه قولی بدم
من نمیتونم شرایط رو عوض کنم .نمیتونم به اجبار بهش بگم من رو دوس داشته باش بهم محبت کن برام گل بخر برام کادو بخر استیکر قلب بفرست برام بگو بهم لباس جدید که گرفتم چقدر قنشنگه و بهم میاد .
انقدر گفتم و نکرده دیگه نا امید کامل شدم .
یه بار برای همیشه باید قبول کنم این ادم این مدلیه و تمام .
باید قبول کنم کل بار مسئولیت بچه داری رو شونه منه
باید قبول کنم هسفت روز هفته این بچه با منه و کلا ۷ ساعت با باباش.
در واقع خودم و خودشیم
و
تمام
مس هر گلی زدم بهه سرخودم زدم
دیگه نمیزنمش
خودم رو بشگون میگیرم .
خدا کنه بتونم .من باید قوی باشم