-
تنهایی رنج کشیدن ..
یکشنبه 24 فروردین 1404 22:26
از وقتی طفل صغیری بودم از ننه و آقا و خواهر و برادر و بقال و چغال و در و همسایه و آشنا و غریبه دختر خاله پسر عمه همه بهم میگفتم دماغ گنده ! اصلا نقل مجالس بود این دماغ من و اسباب تفریح و سرگرمی و خنده و بذله گویی. و من چقدر از این قضیه ناراحت بودم و حساس شده بودم . و البته حساس هستم . حالا چرا این زد بیرون چون که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 فروردین 1404 23:55
لذتی که در پوشیدن شورت نو هست در هیچ چیز دیگری نیست …. قال الساطانُ ف البانو
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 فروردین 1404 19:57
دندونم درد میکنه از قبل عید میخوام برم اوپی جی بگیرم و هنوز نرفتم نمیدونم چرا برای انجام کارهام انقدر هولی شدم یعنی نیاز دارم یکی هولم بده یا دستموبگیره برداره ببره …
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 فروردین 1404 12:22
واقعا ای کاش میتونستم شیک رفتار کنم شیک حرف بزنم هر حرفی رونزنم هیجانی نشم کصمشنگ بازی در نیارم عین یه دختر بچه هیچی ندونِ دو ساله میمونه عقلم . از دست خودم واقعا ناراحتم …
-
مهر مادر گر بجنبد.
شنبه 16 فروردین 1404 23:48
برای منی که همیشه از بچه و بچه داری غر زدم جای تعجب داره که این حرف رو بگم ولی خیلی از شب ها دلم نمیخواد بخوابه همچنان دلم میخواد بغلش کنم و به خودم فشارش بدم و ماچ بارونش کنم . خیلی زود داره بزرگ میشه و من دلتنگِ این لحظام …
-
It’s all about something
شنبه 16 فروردین 1404 11:59
-
به سختی زنده ام …
جمعه 15 فروردین 1404 01:26
حالم خوب نیست حال جسمیم الان یک هفته بیستره که گلوم درد میکنه طوری که آب دهن رو با درد فراوون قورت میدم ،از اون ور کناره های زبونم متورم شده و دردناک که نمیتونم چیزی بخورم . دکتر نرفتم چون دکترای نسبتا خوب هنوز تعطیلاتن مابقی که هستن کو.ن رو صندلی نگذاشته نسخه آنتی بیوتیک میدن دستت. حالا هی بیا و بگو خوردم ، دکی حداقل...
-
به خاطر تو زبانِ سکوت را آموختم تا از تو گلایه نکنم و با تلخی نگویمت که تو: تنهایم گذاشتی!
چهارشنبه 6 فروردین 1404 11:46
امروز ششم عید هست کسالت بار روتینوتکراری و صد البته ملال اور ادامه داره . در حالی دارم مینویسم که به توالت پناه اوردم و رو فرنگی نشستم بلکه چند دقیقه ای به حال خودم رها بشم . حقیقتا دلم یک سفرِ تنها و به غایت کثیف میخواد. یه جایی برم که کسی منو نشناسه، حتی اسمم چیز دیگه ای باشه ، تو اونجا من یه مامان و یک همسر و یک...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 فروردین 1404 23:07
چقدر تختم رو دوس دارم . خوابیدن رو دراز کشیدن رو به خواب رفتن و خواب دیدن رو فکر میکنم سال ها بتونم رو تخت زندگی کنم اصن ، بدون این که کَکَم بگزه. چرخه ی معیوبِ مریضی از خونه ی ما بیرون رفتنی نیست عین یه مثلث عشقی شده نوبت به نوبت بدون توقف دچارش میشیم . مجددا افتادم بدن درد دارم سر درد دلم مامانم رومیخواد به وقت...
-
باشد که روزگار بچرخد به کامِ دل …
یکشنبه 3 فروردین 1404 20:09
قیافم شده عین این جوجه های کتک خورده داغون له افسرده مستعدِ گریه با هر مریضی بچه نابود میشم اره همینقدر ضعیفم بچه بد مریضه ،سرفه پشت سرفه . بدتر از اون زخم زبون و نیش و کنایه های پدرش من رو از پا در میاره . جوری حرف میزنه و سرزش میکنه انگار من زن بابام . انگار تقصیرِ منه طبق معمول و در انجام وظیفم کوتاهی کردم . تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 فروردین 1404 04:21
ای خداااااا گوه خوردم بچه دار شدم دیگه نمیکشم واقعا این حجم از مریضی بسه دیگه دهنم صاف شد
-
هپی نوروز …
جمعه 1 فروردین 1404 23:39
سرم درد میکنه پریود که به اخراش میرسه سردرد از نوع خاصی میاد سراغم دوس دارم بزارم لای این منگنه بزرگا و فشارش بدم ،دسترسی ندارم ،پس با یه روسری دور سرم کار رو انجام میدم . دیشب به کل نخوابیدم پسرک مجددا سرما خورده این بار فرق داره،چشمای قشنگ و بادومیش قی میکنه . نمیدونم این چی بود این سری اومد منو پیدا کرد . یعنی...
-
کاش به جایی نرسیم که از عشق، جز خاطرهاش چیزی برایمان نمانده باشد ...
پنجشنبه 23 اسفند 1403 20:44
دستاورد زندگی کردن با این ادم جز استرس اظطراب ناراحتی قلبی سفیدی موها چیزی برای من نداشته. تا کیمیخواد ابروی منو جلو همه ببره نمیدونم. سکه یه پول شدم امسال سال تخم.ی خواهد بود.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 اسفند 1403 15:36
تا به امروز تو هیچ برهه زمانی انقدر از خودم بدم نیومده بود ...
-
حس شگفتانگیز و عجیبیست به کسی که رهایت کرده دیگر نه نیازی داشته باشی نه احساسی...
یکشنبه 7 بهمن 1403 15:49
قرص ها رو دارم میخورم دکتره کفت که تازه از دو هفته بعد شروع تغیرات رو متوجه میشی و این روهم گفت که ویزیت نتی فایده نداره و باید حضوری تشریف عنم رو ببرم تا اونجا .... همچنان بی حوصله هستم . به شدت معتاد خواب شدم و نمبتونم به کارهای روزانه ام برسم . حوصله ی بازی با پسرک رو ندارم گرچه هر شب قول میدم از فردا مادر بهتری...
-
اگر یک بار دیگر زندگی میکردم...
دوشنبه 19 آذر 1403 19:48
روزهایی که به کارگاه گیس بلند میرم حالمخوب میشه، برای چندین روز. امروز گفتم کارگاهتون دیگه بوی قدیم و بچگی های من رو نمیده .گفت هیچی مثل قدیم نیست ما هم اون استاد و شاگرد قبل نیستیم ، حتی گِل ها هم عوض شدن. همه چی شده ناخالصی نشستیم و حرف زدیم ، خیلی وقت ها نگاهش یه مدلی میشه که میفهمم تو کله اش چی میگذره گاهی از...
-
...all I need just right now is
سهشنبه 13 آذر 1403 14:42
-
peace of shit
چهارشنبه 7 آذر 1403 20:07
-
غمگینم و با هیچ کس میل سخنم نیست...
چهارشنبه 30 آبان 1403 18:12
دلم واقعا یه کار پول ساز میخواد یه کاری که حداقل برجی ده تومن ازش دربیاد. خسته شدم از این که هیچی نمیتونم بخرم و واسه هر چیز کوچیکی باید از صد جام بزنم . کار خودم رو باید واقعا بزارم در کوزه آبش رو بخورم مواد اولیه گرون و بی کیفیت خروجی کار در حد دویست سیصد تومن هم مردم نمیخرن . خیلی غمگینم واقعا برج به برج باید بعد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آبان 1403 12:32
تا حالا انقدر حال نکرده بودم که یکی بهم بگه مهندس:)) عجیب بود اخه کجام به مهندسا میخورد که اینجوری گفت :) خلاصه که باحال بود چسبید و خنده بر لبانم نشانید:) بعدا نوشت: ناخن کارهای محترم لطفا لاس خشکه زدن با دوس پسر هاتون رو موکول کنید به تایمی که مشتری ندارید .ماشالله یکی دو تا هم که نیستن این قطع میکنه اون یکی زنگ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آبان 1403 14:04
ساعت رونگاه میکتم هنوز دو نشده یه دور پارک رفتیم ، بازی بزن بزن و کشتی هم کردیم موندم تا اخر شب چه خاکی سرم بریزم خوابم میاد کاش تنها بودم کاش تنها و بی مسئولیت بودم بی دغدغه حتی حال این که پاشم غذا رو داغ کنم بدم بخوره هم ندارم چند روزه غذا درست نکردم از بیرون گرفتیم و همون رو هزار بار سرد و گرم کردیم حوصله ش رو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 آبان 1403 15:15
خیلی ملت گوز و بی خودی شدیم حال ندارم بگم چرا بی خود عوضی بخیل حسود بی تفاوت زامبی پسرک رو دکتر بردم .یه سرماخوردگی ساده ۷۰۰هزار تومن آب خورد برام . اون وقت هی بعضی ها گوز گوز میکنن باز یه بیمه ی زیقی هم دادن دست جماعت دلشون خوشه چار تا داروی داخلی و به درد نخور رو دو هزار تومن ارزون تر میخرن. از راننده تاکسی زرد ها...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 آبان 1403 12:15
پسرک مریض شده اینو فقط ننه ها میتونن درک کنن، حاضریم خودمون هزار تا کوفت و درد و مرض بگیریم ولی بچه چیزیش نشه، نه که مهر مادریمون فوران کرده ها ، نه به خاطر این که دهن ادم رسما صاف میشه، پدر بچه که اصولا به یه ورش هم نیست. نهایت هنرش نشوندن بچه پای پی اس و نیم ساعت بازی کردنه ، بعدش هم داد و بیداد و کولی بازی که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 آبان 1403 14:25
خدایا توبه تو این سن و سال بعد از شوهر و بچه فکر نمیکردم کراش دوره ی جوانی هام رو ببینم و هنوز هم دلم بریزه و به تته پته بیوفتم :) در نوع خود جالب ، هیجان انگیز و شیرین بود.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 آبان 1403 21:31
از کسایی که قسطی حرف میزنن متنفرم خوب جون بکن دیگه یه ساعته دارم پیام بازی میکنم تا دو گرم لعاب طلا بتونم بخرم ازش . بمیر همه ی توضیحاته لازمه رو تو به ویس بده دیگه اه اعصاب ندارم یکی پیام گذاشته پارسال این جا چه برو بیایی داشت! چه بروبیایی بود مثلا من که چیزی یادم نیست
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 آبان 1403 12:47
دوستای دوره ی راهنمایی و هنرستان هم تو یه لِوِلِ دیگه از گوه بودن با هم رقابت میکنن. فک کن طرف گشته گشته پیدات کرده تو اینستا بعد نه لایک میکنه نه کامنت میزاره فقط استوری هاتو با دقت ذربین میندازه که سر از کارِت دربیاره فضولیش ارضا بشه. بعد پیام میده ف جون هستی میخوایم با صغرا کبری و عنترخانوم بیاییم کارگاهت. خوب برا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 آبان 1403 21:37
تنها چیزی که میتونه شدیدا بره رو مغز و اعصاب و روح و روانم ، نادیده گرفته شدنه. حالا از هر کسی میخواد باشه. ... .. .
-
چرا با غصه خوردن خودم رو به کشتن بدم ،وقتی که به هر حال اخرش قراره بمیرم
سهشنبه 8 آبان 1403 18:11
یه لفظی هست که نوجوان ها به کار میبرن به نام حاجی پشمام شدیدا کهیر میزنم میشنوم از کسی بعدی این که مردِ کاسه لیس واقعا چندش آور و منفوره .به هر کسی نمیاد این کارا ... سه این که پسرک رو برداشتم و اومدیم پاساژ گردی یه سیب زمینی زدیم با هم ، ماشین خریدیم و نیمکیلو رولت گور پدر پول و گرونی و فشار چهارم این که شلوار لی...
-
Fuck everyone who hurts me...
سهشنبه 8 آبان 1403 13:42
زیر دوش نشستم با پشتی قوز کرده و نگاهی که به سمت شکم چند تیکه ست. شر شر آب میریزه رو سرم دست میندازم لای موهام فیتو هم نتونست برای کله کچلم کاری کنه گریه اممیگیره تق تق صدای دست پسرک حالم رو عوض میکنه مامان اون تویی؟ اره مامان جان الان میام حوله به تن یه جای خالی روی تخت پیدا میکنم و میشینم. نوتیف ها رونگاه میکنم...
-
لطفا گاو نباشیم قسمت هزارو شصت وشونصدم
دوشنبه 7 آبان 1403 10:55
واقعا چیمیشه که یه زن وسط کوچه میکشه پایین و میشاشه ؟! سن و سالی گذشته اخه ازت ازگلِ خر بغلت پارکه توالت عمومی بیخ گوشت زنیکه ی الاغ حتی بچه ی پنج ساله ی منم میگه مامان چه کار زشتی داره میکنه خانمه ....