دارم تو آتیش حسادت میسوزم.
از دیشب
همه چیز همیشه تقصیر بقیه نیست.یه جاهایی که نه، خیلی جاها خودم مقصر بودم.
ته توهای گلوم یه بغضی جا خوش کرده بود که با دیدن این سریال جدیده شکست وتا حدودی بهتر شد .
ولی بازم هست
میدونم از کجا سرچمه میگیره.
ریشه رو پیدا کردم .
.اون موقع ها همچین چیزایی نبود .در واقع تا همین ده سال پیشم نبود.مرض های روحی روانیمون رونمیدونستیم چیه.الان به لطف فضای مجازی داریم میفهمیم چه عنایی بودیم .
همیشه نیاز و خواسته دیگران رو بر خودم مقدم دونستم.
همیشه خواستم کسی ناراحت نشه .خودم بشم به درک بابا.
تا وقتی خونه پدر بودم ، هر چی اونا بگن ، هر چی اونا بخوان . خدایی نکرده ناراحت نشن.
اومدن بله برون ، همچین ادا اصولایی نبود که.میتونست باشه ها.خودم نخواستم.یه وقت به پدر فشار نیاد .
مثل دخترای الان نبودیم ما.طرف نزدیک چهارصد پونصد میلیون خرج کرده فقط برای یه بله برون ! عقد هم نه .
حسودیم شد ، بله شد!
پدر منم داشت ، نه که نداشته باشه خودم نخواستم.
بعد ها هم همین رویه ادامه داشت.
نکنه شوهره نداشته باشه ، نکنه بهش فشار بیاد، نکنه بره قرض کنه، از حلقه و سرویس و کوفت و زهرمار ارزون ترین رو انتخاب کردم.
حتی اون عروسی کوفتی که اصلا دوسش نداشتم.
کسی مقصره ؟
نه فقط خودم مقصرم .
زیادی به فکر بودم ، نقش دختر خوبه و زن عاقله رو همیشه بازی کردم ،
اخرش چیزی بهم ماسید؟
خیر
کسی گفت دستت درد نکنه؟
خیر ، تازه خیلی چیز ها هم بدهکار شدیم.
از دیشب دارم فکر میکنم، خوب خره ، این همه ادم رفته بودن ارایشگاه بزک و دوزک، تو چرا نرفتی ، توی خر چرا دوباره مراعات جیب شوهر و کردی ، خوب تو هم میشاشیدی به اون چهارصد پونصد تومن حداقل یه مژه میزاشتی ، چی میشد.
مراعات وکردی و نرفتی که بهت میگه عینکی ، هار هار میخنده.
به قول گیس بلند که میگفت ف جان تا وقتی خودت خودت رو جدی نگیری هیچکس جدیت نمیگیره.
همین
پایان...
واقعا خیلی سخته که یه مرد به زنش بگه که قشنگ شده ،داف شده ،یا چقدر لباسی که پوشیده بهش میاد یا نمیاد اصن !
یعنی خیلی سخته که وسط مجلسی که همه زوج دارن میرقصن بگه عزیزم پاشو ما هم بریم یه قری بدیم !
چه سودی میبرن از این همه سفت بودن و ابراز نکردن احساسات؟!
واقعا انقدر جنسشون گاو هست که نمیفهمن همین چیزای ساده رو اگر نگن زنشون رفته رفته پژمرده میشه و میشکنه و تموم میشه ....
ولی خوب یه سری هم هستن آدم لذت میبره نگاهشون میکنه ،این که چجوری دست میندازن دور گودیه کمر زنشون و لاو میترکونن باهاش...