پسرک تاجدارم

دلم میخواد یه سری از کارها و حرفاشو بنویسم که یادم بمونه...

تو سن دو سال و چهار ماهگی ،

❣️جلوتر از من از در نمیره بیرون .وایمیسته میگه بفمایید .من که رد میشم دنبال من میاد❤


❣️کتابشو میاره انگشتش رو میزاره رو عکسا برام توضیح میده .دقیقا همونجوری که خودم براش گفته بودم ..


❣️از فرم صورتم میفهمه ناراحتم کرده یا عصبانی .سری برا عوض کردن جو میگه سهلام مامان بعدم‌میخنده الکی .


به قرمز میگه قرقرز.به پیچ گوشتی  اِسکویید گی گید.


و..ادامه دارد

 هر چقدر باهاش مهربون تر میشم

هر چقدر رابطه ج.ن.سیمون رو درست میکنم.

هر چقدر از عرض و طول بهش حال میدم 

بازم عین خر میمونه مرتیکه الاغِ زشت گوه

سبزواریه بی بته داهاتی 

حالم از خودش و فک فامیلا دوزاریش بهم میخوره 

کاش بمیره 

کاش خبر مرگش بیاد 

کاش به روز تلفن زنگ بزنه بگن رفته زیر تریلی هجده چرخ

کاش بابام سکته نکرده بود .کاش قلبش به چوس بند نبود .

کاش میشد عین موش بگیرمش و از زندگبم پرتش کنم بیرون

میدونه نقطه ضعفم بابامه

میدونه به چس بنده 

هی سواستفاده میکنه 

مشمئز کننده تر از این بشر ندیدم به عمرم

پسرک رو اوردم خانه بازی ...

مشغول بازی میشه 

منم دنبال ادمم باهاش حرف بزنم و دوست پیدا کنم 



ولی چرا هیشکی با من دوس نمیشه؟!

ملت حال حرف زدن ندارن یا حوصله معاشرت؟



ندیده و نشناخته انگار طلب دارن از ادم

حالم خوبه ها

میزنم میرقصم 

برا خودم چایی گل سرخی دم میکنم 

مطلب میخونم 

طب سنتی نگا میکنم 

با پسرک بازی میکنیم‌

بیرون میریم میخندیم خوشحالیم

به محضی که عن آقا میاد خونه و قدم نحسش رو میزاره تو باری از انرژی منفی با خودش میاره تو 

انگار همه چی ۱۸۰ درجه تغیر میکنه یه دفعه 

کاش نبود اصن 

ریدم به این زندگی 

کاش یه دوس پسر داشتم 

من یه زنم 

نیاز دارم یکی تحسینم کنه .یکی بگه چقدر قشنگم‌چقدر قنشگتر شدم امروز 

یکی بگه حالت چطوره اصن خانوم 

هیکل سکسیم رو تعریف کنه تمجید کنه 

بگه چقدر بهترم از همه 

نمیدونم کاش میشد 

ولی میدونم‌که نمیشه دیگه .....


تا حالا شده به کسایی که بچه ندارن حسودی کنی؟

اره من کردم 

خیلی م حسودی میکنم ...

منی که اون همه بدو بدو داشتم و کلی مشغول کتاب خوندن و آزمایش و فرمول نوبسی و ساخت و ساز الان شدم زندونیه بچه .

هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر اسیری داشته باشه.

میگفتم نهایت تا دوسال چسبیده بهم بعدش میزارمش مهد به کارم میرسم

ولی زرت 

واقعا همه پیش بینی هاتو میریره بهم .

جالبیش اینجاست

جیغ بزنه بد اخلاقی کنه زر بزنه غر بزنه غذا نخوره لاغر باشه وزن نگیره هر کوفتی باشه اولین نگاها به ننه بچست .

بابا به من چه اخه 

پس این بابای الدنگ چی 

الان تنها چیزی که میخوام یه کافه با رفیقامه .

قد خر بخوریم 

غیبت کنیم 

کس شر بگیم بخندیم .

بعدم برم خونه پدر 

رو تخت بیوفتم و یه فیلم خوب ببینم و تمام...

کل خواسته من الان اینه

ولی عوضش ولو شدم رو تخت همزمان به این فکر میکنم تا ۱ و ۲ که این توله بخوابه چجوری تحملش کنم .