پنجمین سالگرد ازدواج

بچه کوچیکِ سرما خورده رو به دندون گرفتم  رفتم کادو براش خریدم .

در به در دنبال مینی کیک که تو عکس قشنگ بیوفته .

خداروشکر که شمع نخریدم خودم رو مسخره کنم .

اومدم خونه کادوش رو روبان زدم بزک دوزک کردم براش .

رفتم حموم سشوار کشیدم پیرهن پوشیدم .خوشگل کردم

تند تند کارا خونه رو کردم .جمع و جور کردم ..شام درست کردم

گل نخریدم 

گفتم امکان نداره گل نخره 

فک کردم براش مهمه و حتی شده از سر چهار راهی یه شاخه میگیره.

اومد خونه .

نمیگم‌شوک شدم 

چون خبلی وقته دیگه نه کادویی برام میگیره نه گلی نه بغلی نه محبتی.

ولی خوب من توقع داشتم .

ادم از شوهرش توقع داره دیگه نه از بقال سر کوچه که ...

خیلی ناراحت شدم

خیلی زیاد 

دید خیلی خیط شد

پاشد ۴ تومن زد به کارتم

انگار من جندم

به چه دردم میخوره 

مگه من لنگ پول توئم

درجا برگردوندم تو کارتش .

هنوز بعد ۵ سال نمیدونه پول اصلا برام مهم نیست.

یه چایی گذاشتم

یه شمع پیدا کردم گذاشتم رو کیک .گذاشتم جلو پسرکم که فوت کنه .

به زور بغضم رو با چایی قورت دادم .

بماند به یادگار تو این  دفتر مجازی که دیگه قدم از قدم براش برندارم .

و 

تمام.



یه زمانی که پیر شدیم 

سنمون که رفت بالاتره 

شاید تو یادت بره 

ولی من هیچ وقت یادم نمیره تو روزای اوج جوانی و زیبایی 

چقدر دهن کجی و بی محلی کردی بهم 

این روزایی که داره میگذره عین فرفره 

عمرمونه عزیزم

دیگه برنمیگرده که ابنجوری سر مالِ دنبا داری خودت و جر میدی 



با یه مشاور کودک صحبت کردم امروز .

چقدر بعضی ها روان شیوا و آروم  حرف میزنن .

ادم لذت میبره 

خیلی خوشم اومد 

پشت گوشی یه خروار گریه کردم .

ریشه همه رفتارهای اهورت فقط خودم بودم 

خاک تو سر من

مادری بدون فیلتر

امروز زدمش

یعنی چند روزه که مدام دارم میزنمش

نمیدونم چرا وقتی بی مهری بی توجهی از سمت باباش میبینم رو سر این بدبخت خالی میکنم .

امروزم بدجور نیشگونش گرفتم 

جوری که قرمز و کبود شده .

هر چند وقت یه بار اینجوری میشم

این قضیه زدنش رو خودم تاثیر خیلی بدی میزاره .کل روز دپرس میشم سرم درد میگیره بی انرژی میشم 

باید به خودم یه قولی بدم 

من نمیتونم شرایط رو عوض کنم .نمیتونم به اجبار بهش بگم من رو دوس داشته باش بهم محبت کن برام گل بخر برام کادو بخر استیکر قلب بفرست برام بگو بهم لباس جدید که گرفتم چقدر قنشنگه و بهم میاد .

انقدر گفتم و نکرده دیگه نا امید کامل شدم .

یه بار برای همیشه باید قبول کنم این ادم این مدلیه و تمام .

باید قبول کنم کل بار مسئولیت بچه داری رو شونه منه 

باید قبول کنم هسفت روز هفته این بچه با منه و کلا ۷ ساعت با باباش.

در واقع خودم و خودشیم

و‌

تمام

مس هر گلی زدم بهه سرخودم زدم

دیگه نمیزنمش

خودم رو بشگون میگیرم .

خدا کنه بتونم .من باید قوی باشم

 دیشب خوابش رو دیدم 

.

دم صبح بود که رفتم کنار پسرک خوابیدم .

سرم رو کردم تو موهاش ‌با بوی موهاش تو خواب و بیدار بودم .

بازم ادامه خواب رو دیدم 

انگار بوی عطر همیشگیش میومد ..

چشمامو باز کردم خیلی عجیب بود .

انگار همون جا بود 

چیزی که تا حالا تجربه نکرده بودم .


میگت وقتی یکی میاد به خوایت یعنی تو هم رفتی تو خواب اون ‌‌‌.‌‌‌.

اصلا چرا بی دلیل باید خوابش رو ببینم .

اونم انقدر واضح