فرض کنید در یکی از سفرهایتان ،با زوجی آشنا میشوید.
این اشنایی در حد نوشیدن جرعه ای چای و خوردن یک وعده شام است .
حال از ان آشنایی و سفر دوازده ماه گذشته است .بدون حتی یکبار دیدار مجدد یا خبر گیری در شبکه های اجتماعی .
این زوج در عید نوروز با همسر شما تماس گرفته جهت تبریک عید . همسر هم جو گیر شده ان ها را به تهران دعوت کرده و ان ها نیز این دعوت را پذیرفته اند.
ساعت ۱۱شب است و مسافران رسیده اند.
در را باز کرده و نه تنها با یک زوج روبه رو نمیشوم بلکه دوستان و دوستِ دوستشان را نیز بدون این که بگویند با خود آورده اند.
سر جمع شش آدم گنده ی غریبه با دو تن از بچه هایشان .!
شما بودین آمپر نمیچسبوندین ؟
آیا این درسته که یه ایل ادمی رو که نمیشناسی خونت راه بدی و شب اجازه ی خواب بدی ؟
آیا مشگل از من بوده ،و من روابط اجتماعی ضعیفی دارم ؟
آیا این شیش تا ادم بزرگ از خودشون نپرسیدن ما داریم از شهرستان میریم تهران خونه ی یه ادمی که حتی یک بارم ندیدیم .این کار درسته اخه ؟
شما بودین چیکار میکردین ؟
ممنون از توضیحات کاملا قابل درکه. من هم واقعا از این مدل مهمانی دادن و رفتن خصوصاااا وسط هفته بیزارم.
عزیزم نوشته هاتو میخوندم و انگار که خودم نوشتم ولی ولی منظور از شهرستانی رو متوجه نشدم والا ما هم تو خودمون آدم بافرهنگ بی فرهنگ داریم ، جسارتا این لفظ و دوست ندارم و بهم برمیخوره
شما عزیزی
بد برداشت کردی
منظور از شهرستانی اینه که یه سری رفتارها و کارها که تو تهران مرسوم نیست دیگه ولی بین خارج از تهران نشینا هنوز باب هست .مثل شب نشینی تا صبح ، مثل خونه ملت رفتن بدون در نظر گرفتن شرایطش ، یا چیزای دیگه
انگار خارج از تهران زندگی براشون آسون تره و سخت نمیگیرن چیزی رو
.بین بستگان خودم که شهرستان زندگی میکنن مثلا این رفتار کاملا اوکی هست و عادیه ولی برای من که اینجام عجیب بود
امیدوارم متوجه منظورم شده باشی
یعنی چ جوری نگهشون نداشتی؟ صریحاگفتی ببخشید برید لدفن
نه گفتم میخوایم بریم شمال پاشید با هم بریم :)
عکس العملت را نمی دونم چه بود
ولی همسرت کارش اصلا درست نیست
نگهشون نداشتم
همسر همیشه حق به جانبه
شایدم همسرت خیلی بهشون اصرارکرده بیان گرچه اونا نباید قبول میکردن
نمیدونم بعضی از مردها فازشون چیه آخه طرفو نمیدونی کیه چیکارس دعوت میکنی خونه ت !؟
بقول هاله اینطورمرداروباید عوضشون کرد
اره خیلی اصرار کرد اتفاقا
ولی خوب فقط خودشون دو تا رو
اونم نمیدونست شیش تا میشن یهو:))
اعصابمو با این نوشته خرد کردی من بودم راهشون نمیدادم چه بی نزاکت که بدون اطلاع دوتا دیگه رو هم اوردند واقعا که
حالا حساس نشو ایدا جون
خانم ف جان
لینک اپ سراشپز پاپیون رو داخل وبلاگم گذاشتم. اپ ش روی گوشی نصب کنید. و کلی ایده خوشمزه در مورد غذاها داره.
من ایده غذا پختنم از همین اپ می گیرم
حسش روندارمخوشگلم
دهاتی نیستن!!!!!!!!!!!!!!
خیلی لول بالا هستن که قبیله ای اومدن مهمونی
( مربوط به هفت عدد دیسلایک)
جمع کنید بابا
خرص نخور اینجا هر کی حق بگه دیس میخوره
حالا خودشون اومدن دیگه چرا این همه رو با خودشون آوردن
ملاحظه نکردن هم حدی داره
فاز صمیمیت گرفتن یهو !
شاید تو آبادیشون چیز مرسومیه این حرکت
عجب بی ملاحظه!
چقدر بیفکر!
واقعا چی پیش خودشون فکر کردن که آدم اضافه هم برداشتن بردن!!
نمیدونم والا
حالا که گذشت
قضیه برا عید بود
اینارو ولشکن
جا شدن
رخت خواب داشتی این همه؟.من خودم ی شهر دیگه زندگی می کنم از مادر و برادرام دورم، اندازه این همه آدم رخت خواب ندارم!!!
نگهشون نداشتم :)
شوهرمو عوض می کردم






کاش میشد
عجب :) چقدر چتر بودند :))))))
اوهوم
اگه من بودم خودم تا صبح بیدار می موندم ومی نشستم تا اونها هم نخوابن.اگر هم می خواستن بخوابن آدرس هتل میدادم.
حالا بالشت هیچی.این همه آدم تو خونه چطور از سرویس بهداشتی استفاده می کردن.
ربطی به شهرستانی بودن ندارد.یه دوستم که کانادا است دختر عمه اش خودشو دعوت کرده بعد با چهار نفر دیگه از آمریکا رفته خونه اش ویک هفته مونده.حالا همین دختر عمه هیچکس رو خونه اش راه نمیده.بعضی ها فکر می کنن زرنگ هستن.
اگه ممکنه رمز پست رو بده.اگه اشکال ندارد البته.
اینم راهیه
ولی متاسفانه من ساعت خوابم تنظیمه مهم نبست کی باشه و کجا باشم راس اون تایم میخوابم
ذاته دختر عمه شهرستانی بوده دیگه
به خارج رفتن ربطی نداره :))
اون پست هم دلیه عزیزم
چه وحشتناک
بی ملاحظه بودنه
من دو بار خوندم تاهضم کنم چی شد
یا ابرفرض خیییلی ترسناکه تصورش
خونههای الانم که کوچیکن طبیعتا
البته من هیجان دیدن آدمای جدید دارم و از بچگی برام جذاب بود دوستای بابام بیان و شب بمونن خونهمون
ولی با اینحال بازم برام ترسناک و غیرقابل باوره، مگه میشه بدون اینکه بگی آدمم با خودت بیاری؟! حالا خودشون دعوت بودن و نمیشه بهشون زیاد ایراد گرفت
فکر کردن معاشرت جدیده و هرچی ولی چرااا باید کسی رو بیارن خونه کسی؟
دقیقا
حالا من تو یه ذره جا حتی یه بالشت اضافه هم نداشتم بدم زیر سر اینا
شهرستانی ها یه جور دیگه فکر میکنن اما
هنوز تو این فازان که اگر برن جایی هتل یا مسافرخونه نرن و برن خونه یکی چتر پهن کنن
عملا هیچگوهی نمیتونستم بخورم ولی از حرص میمردم
بی محلی هم میکردم که بفهمن باید آدم باشن
والا من زیاد اجتماعی نیستم. یک نفر در شبکه مجازی که سالها عضوش بود. حدودا 10 سال، یکبار بهم گفت می خواد بیاد کشورمون. طرف فارسی حرف میزد می گفت مال کشورهای اطرافه اما فارسی بلده. خلاصه گفت می خواد بیاد ایران و خونه ما بمونه. :/
منم انفالوش کردم. دلیل نمیشه غریبه راه بدم خونه م. اما خوب شما این دو نفر رو دیدین. و همین دو نفر رو دعوت کردین. :/ مغز من به جای نمی کشه. ادم در مورد پررویی بعضیا حیران می مونه. همیشه اینجور مواقع در مورد ادمای پر رو میگم چطور طرف روش شد فلان رفتار رو با من بکنه. من چرا روم نشه جوابش بدم؟ منم کمی خجالتی... واقعا سختم هست به کسی حرفی بزنم. اما خوب در مورد ادم پر رو باید پر رو بود
وای یه غریبه از یه کشور دیگه خیلی خیطه
خودم رو کنترل میکنم نگم دهاتین
ولی دهاتین
و لا غیر
منم گفتم
راحت باش