الان که یه موقعیت احساسی داشتم و لالایی پسرک هم داره میخونه دوس دارم بنویسم باز ..
ادمِ جالبی نیستم ...
اخلاقم تنده
قیافه درست حسابی ندارم .سواد آنچنانی ندارم .حتی نمیتونم راجع به کاری که قبلا انجام میدادم دو کلمه حرف بزنم ،من حتی نمیتونم احساسم رو کامل و روان و شیوا بیان کنم .
همیشه پرِ حرفم ولی عاجز از گفتن.
کارِ بد به کَرات انجام میدم
خیانت میکنم اول به خودم بعد به همسر
همه اینا رو دارم
ولی همیشه و همیشه خدا بهترین ادم ها رو گلچین میکنه و جلو راهم میزاره .
تا اگر غلطی هم میخواد ازم سر بزنه با ادمای عوضی و بی خود نباشه .
دوستت دارم خدا جون .
همیشه خیلی بهم حال دادی.
هیچ وقت نگفتم که نیستی ،تو همیشه بودی هر لحظه همه جا کنارم.
خدا برای همه هست ، خوب و بد نداریم ، منم از خداوند بابت اینکه از خیلی از بلاها نجاتم داده ممنونممم
عه ، این پستت رو چرا ندیدم ؟
کار بد یعنی در چه حد ؟ مثلا در حد لگد زدن به دربِ ماتحت گربه و خیس کردن مردم و پنچر کردن ماشینا ؟
خیانت واقعی ؟ یا فوتوشاپ
به خودت خیانت نکن ، این بدتره ، غرق میشی آخر. به نوح قسم .
ندیدی چون همش هواست به کلاس زبانته
تحسینت می کنم
اینهمه از خودت بد نگو
چشم