طبق توافقاتی که با همسر داشتیم قرار شده هفته ای دو ساعت قبول زحمت کنه و پسرش رو نگه داره تا من هم بتونم به کارهای شخصیم برسیم .
یعنی ماهی هشت ساعت !
حالا این که من چطور در عرض دو ساعت باید به آرایشگاه و دکتر و لباس خریدن و کارای دیگه برسم ،نمیدونم واقعا .
چون مطمئنا یک ساعتش فقط تو رفت و آمد میگذره .
به بچه دو ساله هم بگی میفهمه ولی همسر نمیفهمه یا خودش و میزنه به نفهمیدن.
خوب لازمه ی یه همسر و یه مادر شاد بودن چیه ؟
اینه که ننه هم کارایی که دوس داره انجام بده .تغیر رنگ مو بده .چار جا رو تزریق کنه .مانیکور پدیکور کنه ورزش کنه .لباسای خوشگل بپوشه .یه ساعتی بره یه کافه ای با دوستای قدیمیش کس.شر بگه و بخنده و غیبت جاری و خواهر شوهر کنه تا روحش جلا پیدا کنه .
کاری که من میکنم چیه
یا تو خانه بازی هستم یا تو شهر بازی یا سه چرخه به دست تو پارک و خیابون ..
اندازه خرس میخورم .شکلات و چیپس و فست فود .
یه جوش گنده زده رو لپم که جلو دیدم رو گرفته .
با پسرک هر چی میخوریم ،آشغالشو پرت میکنیم از بالای مبل پایین.
خودم یادش دادم
از جمع و جور تمیز کردن و پخت و پز خسته شدم .
وقتی برا مرد خونه مهم نباشی ،پس گور پدر خونه ی تمیز و هیکل قشنگ و صورت خندون .
وقت مشاور گرفتم برای پسرک .میدونم فایده نداره و همشون یه زر الکیِ دیکته شده فقط میگن.
به وضوح دارم میبینم همه اونایی که باهم زایمان کردیم و از شیش ماهگی بچه رو گذاشتن مهد کودک چه بچه های مستقل و خوبی دارن .خودشونم که نگم از گشت و گذارهای دو نفرشون یا چند نفرشون یا عکساشون با نیم تنه های خوشگلشون تو باشگاه !
کاش منم انقدر جو گیر ننه شدن نبودم و این بچه رو نمیچسبوندم به خودم که الان عین خر بمونم تو گل .
بخوام از مزایای بچه دار شدن هم بگم اونم اینه که وقتی گریه کنی یکی هست که با دستای کوچولوش بیاد اشکاتو پاک کنه و "بگه گریه نکن اشکال ندایه"
یا حال بدِت رو هوا بزنه و بپرسه حالت خوبه مامان؟
پ.ن:پیشاپیش از دوستانی که مامان نیستن یا صاحب بچه نیستن و تز الکی نمیدن مچکرم ..
به نظرم ببرینش مهد، من همسرم کمک هم میکنه ولی تک دوره مرخصی زایمان داشتم دیوونه میشدم از بیست وچهار ساعت بچه داری.الان که میره مهد، هم برای اون بهتره و هم برای من.
فقط ۲ هفته اولش سخته ولی بچه ها زود عادت میکنند.
امتحان میکنم مرسی عزیزم
واسش پرستار بگیرین . دخترای سن پایین قبول میکنم برای خرجی دانشگاه با عنوان بیبی سیتر .
اتفاقا پیشنهاد همسر هم بود
صد بار نوشتم و پاک کردم،گفتم نکنه نظر دادنم در مورد حریم خصوصی تون ناراحتتون کنه
همه داستان و و غر هاتون قابل پذیرش و فهم هستن
ولی
ابتدای داستان ، باید شکاف بین همسر و خودتونو اوکی کنید. تو چند پست اخیر این خیلی تو چشم میزنه
ناراحت نمیشم
ممنون از نظر
کاملا درک می کنم
چند سالشه؟
اگه بالای ۳ سال هست که حتما بذارید مهد.
منم میخواستم از پاییز دخترمو ببرم که مریض شد فعلا نبردم.
و اینکه حداقل باشگاه رو ثبت نام کنید خیلی تو روحیه تاثیر داره.
دو سال و نه ماه
با اخلاقای خاصی که داره مهد برو نیست
و این که مرسی از درک
من بچه ندارم ازدواج هم نکردم اما بچه های دیگرانو خیلی دوست دارم و بچه دو ساله در اوج بانمکی و بامزگی خودشه، قدرشو بدون.
پاشو بیا یه روز نمکاشو نشون بده بهت
بچه بچه بچه

هرگز
هرگز
...
راستی، به ما به از این باش که با خلق جهانی
واقعا ...
never ever
شعر و اشتباه سرودی فک کنم
شما خدمات بعد فروش ندارید ؟
ما که هر وقت دختر سر کار برود دو نفری من و همسر
مواظب بچه اش هستیم
یعنی اگه پیش ما نیاد دو نفری افسرده می شویم
به این میگن خدمات بعد از ازدواج دختر برای پدر و مادر
خوشابه حال دخترتون
پدر مادر و خواهر من که از روز اول کنار کشیدن خودشونو.
منم پسرم و بیارم نگه دارین
شاید هنوزم بشه به مهدکودک عادتش بدی
شاید حق با تو باشد مهندس
بچه اگه نقش درددل کننده یا حامی والد رو ایفا کنه ضربات روحی خیلی بدی میخوره،
من در جایگاهی نیستم که شما رو نصیحت کنم فقط به خاطر اون طفل معصوم وظیفه ام دونستم این فکت رو یادآوری کنم.
کودکانی که نقش همراه و حامی پدر مادر رو ایفا میکنن تو کودکی، نشونه های مشابه کودکانی که بهشون تجاوز جنسی شده رو بروز میدن، تا این حد مخربه. اشک پاک کردن کار بچه نیست.
اشتباه برداشت کردین شما