حالم خوب نیست اصلا 

سرگیجه دارم و تهوع 

باید استراحت کنم و دراز بکشم ‌ولی خوب سه ساعت سر پا بودم و پسر رو میگردوندم .

دلم میخواد چشمامو ببندم و همین الان خوابم ببره 

تپش قلب دارم و ضربانش رو احساس میکنم .

دلم برای یه روح خیلی تنگ شده 

خیلی خیلی زیاد 

ولی بهش دسترسی ندارم 

من خودم اِندِ همه بی معرفتام 

از کسی توقع نباید داشته باشم پس .‌‌





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد