حال خیلی عجیبیه واسه منم اتفاق افتاده باورت میشه من حتی ازمحلشون ردمیشدم تپش قلب میگرفتم تااینکه یه شب محرم بود من 7ماهه بارداربود باهمسر داشتیم ازخیابونشون ردمیشدیم وسط دسته عزاداری داشت آبمیوه پخش میکرد وقتی سینی رو گرفت جلوم قلبم وبچه باهم داشت میومد تودهنم یادش بخیررر جوانی هم بهاری بود وبگذشت
چه حس قشنگ و لطیفیه این حس ... قشنگ ته دل آدم قنج میره،
از بس زندگی ملال آور شده روحمون خسته ست، این اتفاقات حکم معجزه رو پیدا می کنه. یادمه بعد از دنیا اومدن پسرم اینقدر چرخه ی شیر، پی پی، بد اخلاقی همسر، بی خوابی خودم، دخالت مادرشوهر ضحاک تکرار شده بود دلم میخواست یه زلزله ی نسبتا خفیف بیاد که یکم تنوع و هیجان بده به زندگیم. همین قدر تباه و گناهی
اره یه جوریه باحاله دوس داشتم تا اخر شب بهش فکر میکردم و رویا پردازی کاش اینو میگفتم کاش یه جور دیگه رفتار میکردم :) قشنترینش گر گرفتن آدمه میدونم بعد از دنیا اومدن بچه زندگی زیرو رومیشه البته نه واسه همه ی زن ها
عه،واقعا؟ من فکر میکردم دیگه بعد از یه سنی و زن و بچه اگه مثلا کسی رو ببینم که یه زمانی دوستت داشتم هیچ حسی بهم دست نده. پس اینجوریه،آخی،حتما کلی خوشحال شدی
حال خیلی عجیبیه واسه منم اتفاق افتاده
باورت میشه من حتی ازمحلشون ردمیشدم تپش قلب میگرفتم
تااینکه یه شب محرم بود من 7ماهه بارداربود باهمسر داشتیم ازخیابونشون ردمیشدیم وسط دسته عزاداری داشت آبمیوه پخش میکرد
وقتی سینی رو گرفت جلوم
قلبم وبچه باهم داشت میومد تودهنم
یادش بخیررر
جوانی هم بهاری بود وبگذشت
چه خوب :)
حال و احوالِ شیرینت مستدام
من عشق دوآتیشم رو دیدم ولی هیچ حسی بهش نداشتم انقدی که از چشمم افتاده بود
نه خیلی کوچیکتری
جدی میفرمایم
از اونجایی که در من دریاست و رو عالم و آدم کراشم فلذا در هر زمان و مکانی قلبم در حال کوبیدنه
تو هم مث خودم یازیخی باجی
۳۸ سالمه

are you fucking kidding me!!!
چقدر بی بی فیسی
چه حس قشنگ و لطیفیه این حس ...


قشنگ ته دل آدم قنج میره،
از بس زندگی ملال آور شده روحمون خسته ست، این اتفاقات حکم معجزه رو پیدا می کنه.
یادمه بعد از دنیا اومدن پسرم اینقدر چرخه ی شیر، پی پی، بد اخلاقی همسر، بی خوابی خودم، دخالت مادرشوهر ضحاک تکرار شده بود دلم میخواست یه زلزله ی نسبتا خفیف بیاد که یکم تنوع و هیجان بده به زندگیم.
همین قدر تباه و گناهی
اره
یه جوریه
باحاله دوس داشتم
تا اخر شب بهش فکر میکردم و رویا پردازی
کاش اینو میگفتم کاش یه جور دیگه رفتار میکردم :)
قشنترینش گر گرفتن آدمه
میدونم
بعد از دنیا اومدن بچه زندگی زیرو رومیشه
البته نه واسه همه ی زن ها
با درود
ما یک پامون اینور است یک ما اونور
و منتظر سنگ لحد هستیم هم همین حس را داریم چه برسد بشما که جای نوه ی من هستی
خدا نکنه
شما هنوز جوانید
مادر دم دمای ۴۰ سالگیم
ولی انگار آدم هرچی آزادتر دلش هم رهاتره
شوخی
من فکر میکردم نهایتا ۲۸ اینا باشی
:))) دارم توی ذهنم دنبال کراشی که داشتم می گردم،ببینم چیزی یادم میاد یا نه
برا من محاله چون ایران نیست
ایشالا خودت بری اونور
خیلی حس خوبیه اتفاقا
اری
عه،واقعا؟
من فکر میکردم دیگه بعد از یه سنی و زن و بچه اگه مثلا کسی رو ببینم که یه زمانی دوستت داشتم هیچ حسی بهم دست نده.
پس اینجوریه،آخی،حتما کلی خوشحال شدی
منم همین فکر و میکردم
جالب بود
قلقلکی شدم :)
دل من چرا اینطوره رو هیچکس کراش نیست هیچکسو دوست نداره تازه آزادم هستم برای شیطونی
پیش میاد ایشالا
هنوز وقت داری