جز نقشِ تو ، در نظر نیامد ما را ...!

_همیشه میدونستم که پسرک به شدت درک بالایی از همه چی داره .تا این که امشب خیلی ملایم و آروم فرمودن ، مامان تو باید بابا رو بغل کنی ،بوسش کنی ، به پدرشونم فرمودن ببین مامان عکست رو کشیده ،مامان دوستت داره بابا!

_دلم یه رستوران ایتالیایی شیک میخواد.استیک با سس قارچ عالی داشته باشه ، به علاوه ی سبزیجات طعم دار شده . از اونجایی که با بچه نمیشه رفت اینجور جاها چون میرینه تو احوالت و غذایی که میخوای کوفت کنی و از اونجایی که همخونه هم میلی به اینجور جاها رفتن نداره ،پس یحتمل موکول کنم به تولدم ، و تنهایی یه حالی به خودم بدم .

_عکس پروفایل واتس آپ به مزاج(مذاق) همخونه اصلا خوش نیامد و حسابی با عبارات گهربارشون بنده رو مورد لطف و عنایت قرار دادند .البت که به هیچ کجایمان هم نیست دگر !


نظرات 25 + ارسال نظر
الهه چهارشنبه 18 مرداد 1402 ساعت 07:46

مرسی از جواب مهربانانه شما

قوربانت

الهه سه‌شنبه 17 مرداد 1402 ساعت 13:52

خانم ف سلام
تقریبا یکسال میشه که با وبلاگ شما آشنا شدم و به صورت خاموش میخونم. اگه امکان داره میتونم رمز پست آخر شما رو داشته باشم. آدرس ایمیل براتون گذاشتم.

سلام الهه زیبایی
باعث افتخاره
پست اخر خصوصیه بین و من و یک دوست عزیز
شرمندم به خدا

موج سه‌شنبه 17 مرداد 1402 ساعت 09:48

یوقت فکر نکنی وبت نمیام .همه پست هارو می خونم .حتی این پست جدیدت رو ده مرتبه رمز زدم باز نشد

میدونم قشنگم‌
خودمم همه جا میرم ولی نظرات گهربارم رو دریغ میکنم

bahar دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت 11:03 http://man0baharam.blogsky.com

عزیزم پسر خوش قلب مهربون
واای چقدر هوس کردم
ولی توان خوردن ندارم

چرا توان خوردن نداری قشنگم؟

قره بالا یکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت 22:41 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

یس یس یس
فقط بذار برگردم غربت

ملیحه شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 23:21

الهی ،مردم برای حرفاش،پسر منم وقتایی که توی تلویزیون زن و مرد عاشق میبینه میگه مامان ببین تو وباباهم باید اینطوری باشید باهم ،هرچی میگم ماهم همینطوری هستیم میگه نه مثل اینا باید بشینید سر یه میز به هم نگاه کنید وحرف بزنید

اخخخخخی عزیزم

مگی شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 13:39

قربون دل پسر کوچولو و البته خودت…
قطعا با شنیدن حرفاش دلت یجوریش شده

واقعا
اره حیرت کردم یه احظه از حرفاش

سلام شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 10:15

چه بچه ی با حالی
کاشکی همین طور بزرگ بشود احساسی
ولی پسر ها معمولا به بابا ها می روند
بالاخره معلوم شد همخونه همچین هم بی احساس نیست نسبت به زیبایی ها که باید مال خودش باشد حساس است

باحالی از خودتونه :)
والا چه بگوییم
امیدوارم یک درصد نیز به پدرش نرود

یه مرد شنبه 14 مرداد 1402 ساعت 00:15 http://Whiteshadow.blogsky.com

من اینجا یه نظر گذاشتم. نگذاشتم؟
کوش؟

نظرتون رو خصوصی برداشت کردم تایید نکردم

اکنون علی جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 23:46 http://yup.blogsky.com

عکس پرفایلت چشه مگه ؟ریخته بودی بیرون ؟
ممکنه با این مورد فشار اومد بود به همسر

به من میاد بریزم بیرون اخه!

زهرا جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 23:32 http://pichakkk.blogsky.com

عزیزدلم، ببوس پسرک رو
قلبم مچاله شد براش

رامین جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 23:06 https://frozenblogger.blogsky.com

میگن بچه هایی که بزرگ تر از سنشان نشون میدن. قبلا زندگی دیگه ای داشته اند. و به شکل انسان تناسخ پیدا کرده اند.

وا
یا پیغمبر
نترسون منو

خواننده خاموش جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 21:55

سلام تشریف ببرید رستوران هتل تاج محل برای خوردن استیک

اووووو
اونجا خیلی دوره که
من اون همه وقت ندارم

Lili جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 19:37

مامانم همیشه میگه ما فکر می‌کنیم به بچه ها زندگی دادیم
با بچه ها بازی می‌کنیم و مراقبشونیم و سرگرمشون می‌کنیم
ولی در واقع اونان که دارن به ما زندگی میدن
بچه هان که حواس ما رو برای چند ساعت از هرچی بدی و زشتیه پرت میکنن
به آدم بزرگا انگیزه ی تلاش و ادامه دادن میدن
کاملن
خوبی و پاکی خالص

مامانتون گل فرمایش کردن

زن بابا جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 17:45 http://www.mojaradi-90.blogfa.com

قربون پسر بامحبت

خودت میدونی جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 17:20

والا نمیدونم، شهریور بود؟؟

حالا خیلی مهم نیست

بانوی کویر جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 13:37 https://banooyekavir.blogsky.com/

پسرک احساسی و باهوش من
ف جان حتماً تنهایی برو و خودت رو دعوت کن به صرف غذای دلخواه
همخونه رو بهتر که نادیده بگیری

مرسی قشنگم

قره بالا جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 12:14 http://Www.eccedentesiast33.blogsky.Com

بگردمش الهی
کاش همخونه قبول می‌کرد می‌رفتید پیش مشاور
این بچه خیلی گناه داره آخه


زودتر برو جای مارو هم خالی کن


گناه من که عکست رو ندیدم چیه؟

میخوام با خانوم دکترِ جوزلم برم امکانش هست؟

آیدا سبزاندیش جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 12:11 http://sabzandish3000.blogfa.com

من ازدواج نکردم اما همیشه با خودم میگم چی میشه دو نفر که با عشق یک زندگی رو شروع میکنند کم کم رابطشون سرد میشه؟ شاید با هم حرف نمیزنن سکوت میکنن.

دلایل خیلی زیادی داره که اصن تا مری تو زندگی نمیتونی متوجه شی

خودت میدونی جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 11:30

تولدت کی هست؟

خودت میدونی؟!

رضوان جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 11:13 http://nachagh.blogsky.com

یه بچه مدرسه نمی رفت ،می ترسید وقتی از خونه غایب میشه برای مادرش که شب پیش از آن ، با باباش بگو مگو می کرد اتفاقی بیفتد پشت دیوار قایم می شد ببینه پدر و مادر در صلح و سازش هستند که برود.نیاید روزی که جگر گوشه های مان نگران روابط مان باشند.

واقعا
کاملا درسته:(

Nazi جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 08:53

عکس پروفایل از چه نظر خوش نیامد؟

از نظر فیگور و ادا

اردیبهشت جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 08:36

متاسفانه بچه ها خیلی خوب می‌فهمن و احساس خطر می کنن

حتما این کار رو بکنید

حتما عکستون خیلی قشنگه

درسته
قشنگ نیست
فقط با معیارهای ایشون جور نیست

گیل‌پیشی جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 02:35 http://Www.temmuz.blogsky.com

ایشالا عشق به زندگیتون برگرده دوست گلم

مرسی قشنگ

نسیم جمعه 13 مرداد 1402 ساعت 01:12 http://nssmafar.blogfa.com

ف جان شاید یکی از دلایلی که پسر کوچولو نتونست تو مهد بمونه همون درک بالا و نگرانی از روابط شما و این جور چیزا باشه

بعله احتمالش هست :/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد