الان تو شرایطی هستم که اگه بگن فردا اخرین روز زندگیته و میمیری و به درک واصل میشی با آغوش باز و روی گشاده پذیرا میشم ...
کل روز نشسته رو دو تا تخمای کوچولوش و صداش در نمیاد .
به محض این که میرم زیر دوش و چشمام رو میبندم تا بلکه خستگی کل روز ازم کنده بشه تَق تق در میزنه .
قوربون صدقه ی دستای کوچولوش میرم و درب رو نیمه باز میکنم .
-مامان پی پی دارم !
تو دلم میگم ای دهنت سرویس بچه الان چه وقته پی پیه اخه .هیچی نمیگم و ازش میخوام شورتش رو دربیاره و بره دستشویی تا من هم بیام .
-مامان داری نگام میکنی ؟
-اره عشقم دارم نگاه میکنم برو بشین !
شامپو رو میمالم به سرم و شسته نشسته میپرم بیرون .
عجیبه که این همه بی صداست؟!
-مامااااااااان تموم شد .
درب رو باز میکنم و خون جلو چشمامو میگیره .
با همون انگشت های کوچیکی که دقایقی پیش قوربون صدقه شون رفته بودم کلی هنر نمایی پی پی وار کرده بود رو در و دیوار .!
تعجب کردم ،حرص خوردم ،عصبانی شدم ،دعواش میکنم ،
چی بگم ؟
چیکار کنم اخه
این هم یه بخشی از بچه داریه ،اون قسمت دارکی که هیچ کسی نمیبینه و کم تر کسی ازش صحبت میکنه .
مخلصِ کلام این که انقدر با شاغلم و شاغلم ما رو نگایید .
نگاه از بالا به پایین به خانه دار نکنید.
شما اگر شاغلید ،فیلدِ کاری خاصی دارین .
من و امثال من هم شاغلیم ، دامنه ی کاریمون گسترده تر از شماست به خدا .
لطفا از یک مادر نپرسید شاغلی ؟
چه سوال مسخره ایه
بعله که شاغله عنتره گاو ....
وای که این ترمیم ناخن میتونه چقدر خسته کننده و حوصله سر بر باشه.
بالخص اگر ناخن کاره هم مث خودت کم حرف و درونگرا و چس کن تو برق باشه..
ف نوشت :
کاش میتونستمعین یک زنِ درست و حسابی ،شیک رفتار کنم ،شیک حرف بزنم ،آروم باشم ،عین سگ پاچه نگیرم و سریع عصبی نشم .
هر سری میکم دفعه بعد بهتر عمل میکنم ،
درست میکنم خودم رو
به خودم قول میدم عصبانی نشم ، ولی نمیشه .
یعنی مزخرف تر و تخمی تر از دندون مگه داریم ؟
یا پوسیده میشه،
یا زرد میشه ،
یا فاصله میوفته بینشون ،
یا ترَک بر میداره
یا خالی میشه یا درده بی درمون میگیره بی پدر.
تازه علاوه بر اینا تن و بدنت از خرج و مخارجش میلرزه .
فکر میکنم هر زنی ،در طول زندگی مشترک ،خواسته که درجا با ساطور شوهره رو تیکه تیکه کنه .
یا یه جوری بزنه تو دهنش که کف و خون رو با هم قاطی کنه .
یا همون جا ارزو کرده که کاش از زمین و زمان محو میشد .
یعنی میخوام بگم مرد جماعت همچین پتانسیلی داره که یک زن رو به جنون لحظه ای برسونه .
رگ گردنم از دست این مرد گرفته ،
بچه هم که از یه ور رو اعصابم راه میره .
دلم میخواست یه توان و نیرویی داشتم دو تاییشون رو نیست میکردم با هم .یا موقتا از مدار خارج میشدن .